شعر، زبانِ حال است. بروزدهنده حالتهایی است که انسان دارد. شاعر هم به وسع خویش و وسعت معرفتی خود کلمات را کنار هم میچیند تا به اعجاز تخیل، خیالانگیزی کند.
شعر، زبانِ حال است. بروزدهنده حالتهایی است که انسان دارد. شاعر هم به وسع خویش و وسعت معرفتی خود کلمات را کنار هم میچیند تا به اعجاز تخیل، خیالانگیزی کند.
نسبت انسانِ مؤمن با امامت؛ حوزههای مختلف را در بر میگیرد و روابط به انس میانجامد.
بلند نظران و خردمندان، بدیها را خیلی زود فراموش میکنند و خوبی ها را در ماندگارترین قسمت حافظه خویش چون گوهری گران بها نگه میدارند.
"انسان با عمل صالح ساخته میشود و ایمان با عمل صالح محکمتر میگردد." این کلامِ بهشتی پرور آیت ا... دکتر سید محمد بهشتی است. بزرگ مرد خود ساختهای که سالار کاروان 72 نفری شهدای انقلاب شد.
30 خرداد در رویدادِ تراژدیک خود، شاهد حضور مسلحانه منافقین در خیابانهای ایران بودیم. آمده بودند تا براندازی را آغاز کنند. میخواستند انقلاب را بیآینده کنند. بعد آن روز تا توانستند ترور کردند.
حکایتها برای سرگرمی تحریر نمیشوند. حکمت گفتههایی هستند که میخواهند انسان را به تأمل وادارند. میخواهند انسان را از این رهگذار با کمترین خسارت به مقصد برسانند.
نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم. این حرفی است که باید به صدای بلند اعلام کرد تا دنیا هم بداند که جنایت، در همین دنیا هم مکافاتی سخت دارد. قبل از آنکه در آن دنیا به جهنم پاسخ بگیرد، در همین دنیا هم افکار عمومی و حرمت خون قربانیان، برای جانیان، جهنم می سازد.
ترازوی ذهنش با اسکناس تنظیم میشد. همه چیز و همه کس را در این قواره میدید. از رشته تحصیلی تا آدمهای دور و نزدیک زندگیاش. حتی تا آدمهایی که در گذر از خیابان- بر حسب اتفاق- در مسیر او قرار میگرفتند. اگر رفتارشان را نمیپسندید- که فراوان هم اتفاق میافتاد- می گفت هی چوپان!
دیدهایم روی برخی آینههای خودرو نوشتهاند، اجسام از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند. این یک هشدار است تا مراقب به چپ و راست پیچیدنمان باشیم. من میخواهم چیزی فراتر از این بگویم؛ واقعیت- گاه- با آنچه میبینید بسیار متفاوت است.
بیحساب، حتی برگی از درخت نمیافتد چه رسد که کتابِ حیاتِ انسان ورقی تازه خورد. همه چیز در قاعدهای نظم یافته است که هیچ بینظمی را برنمیتابد.