به مناسبت ۸ آبان، شهادت محمدحسین فهمیده؛

خواهر شهید فهمیده:˝شهید فهمیده˝صدای شیپور جنگ را زودتر از دیگران شنید

خواهر شهید فهمیده گفت: شهید فهمیده صدای شیپور جنگ را زودتر از دیگران شنید و خیلی قبل از آنکه تجاوز عراق به طور رسمی اعلام شود در جبهه حضور داشت و کارنامه‌های درس شهید فهمیده مطابق کارنامه‌های تحصیلی نوابغ است.

کد مطلب: ۶۷۶۹۱۲
لینک کوتاه کپی شد
سرویس آموزش و پرورش/ حسین فهمیده در شانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۶ در روستای سراجه قم زاده شد. در سال ۵۲ به دبستان «روحانی» قم وارد شد و از مهرماه سال ۵۶ تحصیلاتش را در مدرسه راهنمایی حافظ در شهر قم ادامه داد. سپس همراه خانواده‌اش به کرج مهاجرت کرد و از مهرماه ۵۸ در مدرسه خیابانی مشغول به تحصیل شد.
پخش اعلامیه‌های سید روح‌الله خمینی در سال‌های ۵۶ و ۵۷ در سن حدود ۱۰ تا ۱۱ سالگی؛ دیدار خمینی در بازگشت به ایران، شرکت در تظاهرات انقلاب اسلامی زمستان ۵۷ و شرکت در درگیری‌های خوزستان از جمله اقدامات اوست.
وی در بیست و پنجم یا ششم شهریور ماه ۵۹ یک هفته پیش از اعلام رسمی آغاز جنگ همراه نیروی مقاومت بسیج به جبههٔ خرمشهر اعزام شد. از آنجا که در روزهای نخستین از شرکت او در خط مقدم جلوگیری می‌شد، با تلاش‌هایی از جمله یک نفوذ چریکی به خط نیروهای دشمن، برای حضور در خط مقدم اجازه گرفت. وی در غروب سی و یکم شهریور ماه، از نخستین روزهای اعلام تجاوز نظامی ارتش عراق، همراه با محمدرضا شمس در جبهه نبرد حضور رسمی یافت. این دو، یک بار در هفته اول مهرماه زخمی شده و به بیمارستان ماهشهر اعزام شدند. چند روزی پس از بهبودی با ترخیص از بیمارستان و بازگشت به جبهه و پایان دادن مجدد به مخالفت فرماندهان با حضورشان؛ به خط مقدم اعزام شدند. امّا فهمیده بار دیگر در بیست و هفتم مهرماه طی مقاومت در برابر حمله‌های دشمن دوباره زخمی شد. او سر انجام در ۸ آبان ماه ۵۹ در کوت شیخ درآن سوی شط خرمشهر کشته شد. و بقایای بدنش در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
خبرگزاری پانا به مناسبت ۸ آبان ماه، شهادت محمدحسین فهمیده، با خواهر این شهید، "فرشته فهمیده" که ۲۵ سال سابقه در آموزش و پرورش دارد گفت و گویی داشته که متن کامل آن به شرح زیر است:
خانم فهمیده آیا شما در آن زمان مبارزات انقلابی داشته اید؟
از ابتدای شکل گیری انقلاب اسلامی در کنار پدر و مادر خود، برادرانم محمدحسین و داوود در فعالیت های انقلابی فعالیت می کردم.
بنده به دلیل اینکه کوچک بودم نمی توانستم در مبارزات انقلابی شرکت کنم و تنها نظاره گر تمام فعالیت ها بودم و تمام اعلامیه ها و سخنرانی های امام خمینی (ره) را که در سال ۵۷ در استان البرز توزیع می شد، می دیدم.
از سابقه ایثارگری پدر و مادرتان بگویید و اینکه چند فرزند هستید؟
۲ برادرم محمدحسین و داوود به شهادت رسیده اند. پدرم ایثارگر و سقای جبهه بوده است. خود نیز همسر جانباز ۳۵ درصد و شیمیایی دارم. در مجموع ۷ فرزند بودیم که برادران دیگرم مجید در قوه قضاییه فعالیت می کند، حسن در فرماندهی کرج، خواهرانم در اداره تامین اجتماعی استان البرز و دیگری خانه دار هستند.
از برادرتان محمدحسین فهمیده برایمان بگویید؟
محمد حسین سخنرانی های امام خمینی (ره) را در زمان انقلاب در کرج توزیع می کرد. اما در روز ورود امام نتوانست به دیدار ایشان برود زیرا تصادف کرده و در بیمارستان بستری بود. از این بابت اظهار ناراحتی می کرد.
پس از مرخص شدنش از بیمارستان در تمامی مراسم هایی که با حضور امام (ره) برگزار می شد حتی در شهرهای دیگر حضور داشت.
اوایل مهرماه ۵۹ بود که پس از آماده کردن ما برای مدرسه، گفت امروز می خواهم به فوتبال بروم و مدرسه نمی روم. ظهر که از مدرسه آمدم دیدم مادرم و برادر کوچکترم گریه می کنند. پرسیدم چه شده گفتند که محمد حسین به محمد حسن گفته که به جبهه می رود.
این بار دومی بود که محمد حسین به جبهه رفته بود. دفعه اول او را از کردستان به کرج آوردند. از مادرم تعهد گرفته بودند تا محمد حسین از کرج خارج نشود. اما محمد حسین می گفت: «امام هرجا که بگوید می روم.»
اوایل آبان ماه بود که در حال خوردن غذا بودیم. از رادیو شنیدیم که نوجوان ۱۳ ساله ای زیر تانک رفته و خود نیز به شهادت رسیده است. مادرم گفت این محمد حسین است. داوود برادرم گفت "نه مادر او نیست من فردا می روم و او را پیدا می کنم و می آورم." ۷ آبان ماه بود که ماموری به در خانه آمد و گفت محمد حسین در بیمارستان اهواز است و برویم ببنیم. اما در روز ۸ آبان ما پیکر نیمه سوخته حسین را در بهشت زهرا تحویل گرفتیم.
پس از ۴۰ روز از خاکسپاری محمد حسین سنگ قبر او را انداختیم. مادرم به من گفت تا روی سنگ قبر را بخوانم. پس از خواندنم مادر گریه کرد. ازش پرسیدم چرا گریه می کنی. گفت یک روز محمد حسین به خانه آمد ازش پرسیدم کجا بودی گفت سر قبرم بهشت زهرا، قطعه ۲۴ کنار قبر آقای طالقانی بودم. بهش گفتم من را ببر آنجا گفت آنقدر بیایی و بروی که خسته شوی.
از شهادت برادر دیگرتان داوود بگویید؟
۳ سال پس از شهادت محمدحسین در سال ۶۱ در اثر اصابت ترکش داوود در عملیاتی در منطقه حاج عمران به شهادت رسید.
۱۷ سال پس از شهادت محمد حسین از همرزمانش دعوت کردیم که به خانه ما بیایند. چند همرزم و یک مادر شهید به خانه ما آمدند. از لحظه ورود آنها به خانه بوی عطری در فضا پیچیده بود. مادر شهید بختیاری در حالی که گریه می کرد چفیه محمد حسین را به ما داد و گفت شب قبل از شهادت محمد حسین چفیه را روی دست شهید بختیاری باز می کند و گریه می کند و می گوید که دلش برای مادرش تنگ شده است. دوست دارد برگردد تا مادرش را ببیند و دوباره به جبهه بیاید. اما فردای آن روز به شهادت می رسد.
اخلاقیات درسی حسین فهمیده چطور بود؟
محمحسین از بچگی اخلاق خاص داشت و به نظافت اهمیت می داد به پدر و مادرم احترام می گذاشت و اجازه نمی داد مادرمان در آشپزخانه کار کند. او عاشق امام خمینی (ره) بود و در تمام حرف هایش از ایشان سخن می گفت تا لحظه آخر به درس خواندن ادامه داد و با شرکت در تمام فعالیت های سیاسی به اعتقادات خود پایبند بود.
روز بسیج دانش آموزی
به مناسبت سالگشت شهادت محمد حسین فهمیده ، چنین روزی به عنوان روز بسیج دانش آموزی نامیده شده است . بسیج دانش آموزی نهادی است در جهت تحقق منویات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی . این نهاد ، در جهت زنده نگهداشتن اندیشه بسیجی و همچنین ترویج روح ایثارگری آنان در میان دانش آموزان تلاش می کند . برگزاری اردوهای مختلف طرح ولایت، اردوهای یکروزه ، ارودهای فرهنگی- رزمی و برپایی جشنواره های سرود و ورزشی با الهام از آرمان ها، مضامین ، اهداف و پیام های شهدا از جمله بر نامه های این نهاد دانش آموزی است .

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار