سحر شیخی*

در هفته امور تربیتی، شاخه گلی برای معلم عشق

روزی که پای به مدرسه نهادم هرگز فکر نمی کردم چنین فرشته ای، تاثیری ژرف بر زندگیم داشته باشد.

کد مطلب: ۱۱۶۶۶۹۵
لینک کوتاه کپی شد
در هفته امور تربیتی، شاخه گلی برای معلم عشق

روزی که پای به مدرسه نهادم، روزی که اکثر همکلاسی‌ها گریه می‌کردند از ورود به خانه دومم، تو هم بودی.

بودی و در کنار سایر معلمان، دست نوازش بر سر ما کشیدی. تو بودی و در جشن‌ها جلوه‌ شیرین خنده را با برنامه‌های خوبت بر لبهای ما نشاندی. تو بودی و وقتی به ما خبر می‌دادند، زنگ آخر جشن است، شور و اشتیاق میهمان قلبهایمان می‌شد.

گذشت و ما بزرگتر شدیم. گاهی بی‌تکلف کنار ما در نمازخانه کوچک مدرسه، سجاده عشق پهن می‌کردی و گاهی با ما به دیالوگ‌های عروسک ها در نمایش لبخند می‌زدی. گاهی خودت رنگ به رنگ می‌شدی از رنگ کردن روزنامه دیواری و گاهی برای مسابقات مطالعه و تحقیق، کتاب ورق می‌زدی.

این‌ها همه گذشت و تو پایین سکو ما را تشویق می‌کردی و ما نفهمیدیم که تو، نفر برتر بودی.

فارغ از سختی‌های دنیای آدم بزرگ‌ها، به ما یاد دادی که ریاضی و علوم و بقیه درس‌ها لازم است اما آنچه همراه ما می‌ماند، تنها اخلاق و ادب است و ایمان. یاد دادی که انسان گنجینه‌ای از استعداد است و تنها استعداد او در حفظ کردن درس‌ها نیست.

تو یاد دادی که انسانها به مهر و محبت و همدلی زنده‌اند و تنها نیکی و عاطفه است که در جشن عاطفه‌ها به یاد می‌ماند چرا که اگر دلی را شاد می‌کردیم، انگار خدا به ما لبخند زده بود.

گذشت و ما نفهمیدیم مربی دلسوز ما بدون هیچ غرور و تکلفی، درس زندگی داد و همیشه در سایه ماند. کسی به اندازه زحمت‌هایش از او قدردانی نکرد و اما اکنون من نیز در راه تو هستم.

اکنون می‌دانم تو برای من چه کرده‌ای و کاش بشود به اندازه بذرهای محبتی که در دل من کاشتی، در روز درختکاری برای سپاس از زمین، نهال بکارم.

مربی عزیز، دستت را می‌بوسم و به مهرت، لبخندت، همراهی و دلسوزیت، تحفه‌ای از جنس سپاس، احترام و تندرستی آرزو می‌کنم.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار