نگاهی به نمایش «بزرگراه»

تماشاگر و نمایش باید در یک مسیر حرکت کنند

نمایش بزرگراه از لحاظ ساختاری به دو تکه تقسیم شده است. بخشی از آن در زمان حال می گذرد و بخش دیگر آن در زمان گذشته. ما داستان را از زمان معاصر آغاز می کنیم از زمانی که تقابل میان ماموران شهرداری و حسام الدین به وجود می آید.

کد مطلب: ۶۱۷۶۸۸
لینک کوتاه کپی شد

به گزارش سرویس فرهنگی پانا؛نمایش «بزرگراه» به نویسندگی «ابوالفضل حاج علیخانی» و کارگردانی «ابوالفضل حاج علیخانی» و «شقایق فتحی» این روزها در سالن سرو بر روی صحنه رفته است.
این نمایش داستان زندگی و مبارزه چند نسل از یک خانواده است که در یک خانه عمارتی زندگی می کنند و حال بعد از گذشت سالها که از عمر این خانه می گذرد شهرداری به بهانه احداث بزگراه قصد تخریب خانه را دارد. ماجرا از جایی شروع می شود که ماموران شهرداری که چندین بار برای ابلاغ حکم تخلیه و تخریب ساختمان مراجعه کرده اند با مقابله حسام الدین و اجاره نشین هایش مواجه می شوند. حسام ادین چندین اجاره نشین دارد که بنا بر رسمی که پیش از این هم در این خانه بوده است اتاق های خانه را به افراد بی بضاعت اجاره می دهند. حسام الدین گاها در خلوت تنهایی خود به درون زیرزمین خانه می رود و مدتهاست که رفتن حسام الدین به درون زیرزمین برای ساکنان خانه تبدیل به معمایی شده است. از طرفی جلا ل الدین پسر حسام الدین سالهاست که مفقودالاثر است و هیچ نشانی از او بدست نیامده است.
در این بین حسام الدین متوجه می شود که شهردار منطقه هم رزم پسرش بوده است. مدتی بعد جنازه پسر شهیدش پیدا می شود و حسام الدین داستان خانه پدری اش را برای ساکنان خانه روایت می کند و آنها می فهمند که زیرزمین خانه مقبره پدر، مادر و پدربزرگ حسام الدین است و حال که جنازه پسرش پیدا شده است می خواهد که پسرش نیز در کنار بقیه آنها دفن شوند و به شرط خانه دار شدن ساکنان عمارت، خانه پدری اش برای ساخت بزرگراه تخریب شود.
نمایش «بزرگراه » داستان مبارزه و عدالت خواهی خانواده ای است که در طول زمان نسل در نسل با استبداد مبارزه می کنند. پدربزرگ حسام الدین در دوره قاجار در راه مبارزه با ستم شاهان قاجار کشته می شود. پدرش کمال الدین نیز که از آزادی خواهان است در رژیم پهلوی دوم فلج می شود و در نهایت با کشته شدن همسرش توسط سربازان رضاشاه خود نیز کشته می شود. حسام الدین در میانسالی تنها با پسرش زندگی می کند که او نیز به جبهه می رود و تا سالها مفقودالاثر باقی می ماند. حال حسام الدین پیر مانده است و یک خانه که نشانه ای است از دوران مبارزه در ادوار مختلف تاریخ کشور. این خانه در مسیر بزرگراه قرار گرفته است؛ بزرگراه نشانه ای از توسعه است توسعه در سالهای اخیر که برای رفاه بیشتر مردم صورت می گیرد اما در راه رفاه موانعی وجود دارد که خود یک عامل و نشانه ای است که در مسیر با بزرگراه است. بزرگراه ما را ترقی می دهد در حالی که آنچه سبب شده است ما امروز در وضعیت بهتری قرار بگیریم و به کار توسعه بپردازیم همین سیر مبارزات است که خانه نشانه آن است.
حسام الدین از آنچه متعلق به اوست گذشت می کند مانند پدربزرگش که برای مردم و حتی شخصی که مامور اجرای حکم اعدام اوست از خود گذشت می کند. نمایش درباره گذشت و فداکاری است و در این بین برخی از قشرهای جامعه ایران را می بینیم مردمی که وضعیت معیشتسی مناسبی ندارند اما در پناه و حمایت حسام الدین به زندگی فقیرانه اما شرافتمندانه خود ادامه می دهند.
نمایش بزرگراه از لحاظ ساختاری به دو تکه تقسیم شده است. بخشی از آن در زمان حال می گذرد و بخش دیگر آن در زمان گذشته. ما داستان را از زمان معاصر آغاز می کنیم از زمانی که تقابل میان ماموران شهرداری و حسام الدین به وجود می آید. اما در ادامه فلاش بک هایی زده می شود تا داستان خانه در گذشته روایت شود. این فلاش بک ها ما را از کشمکش اصلی جدا می کند. کشمکش اصلی بر سر خانه است و تقابل بر سر این مورد صورت می گیرد. در حالیکه در فلاش بک ها به آدم ها پرداخته می شود به سیر مبارزات آدم هایی که در خانه بوده اند پرداخته می شود. شاید هدف نویسنده آن بوده است که از خانه نماد سازی کند. خانه را سمبل سیر مبارزه در گذر زمان نشان دهد. حال انسان ها و آدم های مبارز درگذشته اند اما خانه همچنان پایدار است. و این نشان دهنده زنده بودن سیر مبارزه و وجود آدم های مبارز و عدالت خواه است.
اما در این بین آدم هایی که در این خانه هستند ادم هایی از طبقه فرودست جامعه اند و هیچ نشانی از روحیه مبارزه و عدالت خواهی که در خون صاحبان قبلی و فعلی خانه بوده، مشاهده نمی شود.
یکی از ویژگی های نمایش پربازیگر بودن آن است. چنین نمایش هایی مانند شمشیر دو لبه هستند هم در عین حال که می تواند سبب ایجاد ریتم مناسب و تعدد اکت وتصویرسازی های متعدد شود از طرفی می تواند انرژی و نیروی نمایش را که باید بر صحنه جاری باشد را سلب کند. بازیگر به عنوان مهمترین عنصر این نمایش در بعضی جاها خوب توانسته است که ضمن تاثیرگذاری در پیش بردن داستان نمایش، اکت های مناسب و مرتبط با مسئله اصلی نمایش از خود نشان دهد. اما در برخی موارد به سبب همسو نبودن اکت بازیگر با عنصر و مسئله اصلی داستان، سبب پریشانی در معنا و تشدد مفهوم نمایش می شود.
این همان مسئله است که می توان چنین تعبیر کرد که کارگردان شخصیتی را دوست دارد که بر ر.ی صحنه باشد چون با آن شخصیت و اکتی که انجام می دهد می تواند سازوکار نمایشی داد و به عبارتی با بازی زبانی تماشاگر را گرفت. اما بعد این بازی زبانی و اکت نامربوط این سوال برای تماشاگر پیش می آید که کارگردان در این صحنه که دیدم چه هدفی را دنبال می کرد آیا من از قافله منظور و معنای نمایش عقب هستم؟!
تماشاگر و نمایش باید در یک مسیر حرکت کنند. اگر در ابتدای نمایش آدرسی به تماشاگر می دهیم در ادامه هم همان آدرس را دنبال کنیم تا تماشاگر را به مقصد که همان مفهوم اصلی و داستان اصلی نمای شاست، برسانیم. اینگونه نباشد که در میانه راه گریزی به جاهای دیگر هم بزنیم که معنای تلویحی نیز از شرایط دیگری ارائه دهیم که در عین حال هیچ ربطی به داستان اصلی نمایش ندارد. چنین معناهای تلویحی می بایست از زیر متن نمایش برداشت شود و لزومی ندارد که در نمایش خیلی به آنها پرداخته شود.
در مجموع می توان گفت که نمایش بزرگراه به عنوان یک اثر رئالیستی تلاشی در جهت ارائه یک داستان داشته است. نمایش داستان خود را روایت می کند و بازیگر را با خود همراه می کند اما این همراهی پیوسته نیست و بنا بر توضیحاتی که دادیم در برهه هایی از نمایش تماشاگر به سوی دیگری پرتاب می شود سویی که از داستان اصلی دور است اما قبل از اینکه این فاصله بیشتر شود یکبار دیگر کارگردان تماشاگر را به داستان اصلی و پیگیری آن بازمی گرداند.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار