درس
روزنامه نگاری یک بازی ساده است
واحد آموزش پانا: "پیتر کول"؛ روزنامه نگار آمریکایی و استاد دانشگاه شفلید، در یک مقاله آموزشی می نویسد؛نگارش روزنامه نگار نباید ادیبانه بلکه باید خلاقانه و متفاوت باشد؛ زیرا خوانندگان مطالب اورا گزینشی می خوانند."کول" در جایی دیگر از این مقاله روزنامه نگاران را ˝موش مکار˝ می خواند تشابه ای که شاید برای ما جالب نباشد، اما او اینطور فکر نمی کند! بخوانید:
روزنامه نگار؛ داستان سرای خلاق
پیتر کول" استاد روزنامهنگاری در دانشگاه «شفیلد» است و قبل از آن، دبیر نشریه «ساندی کورسپاندنت»، معاون سردبیر و سردبیر سرویس خبر روزنامه «گاردین» و دبیری چند نشریه دیگر را در کارنامه خود دارد.وی در این مقاله آموزشی؛ روزنامه نگاری را نوعی داستان سرایی از وقایع واقعی و جالب زندگی روزمره می داند که کارِ روزنامه نگار پیدا کردن همین رخدادها و نوشتن جذاب آن برای خواننده است. ˝کول˝ معتقد است؛ گرچه روزنامه نگاران به ادعای خود ˝داستان˝ می نویسند امّا ˝نگارش آنها متفاوت و خلاقانه است نه ادیبانه˝؛ چون خوانندگان، مطالب آنها را گزینشی مطالعه می کنند. اساساً مردم نه حوصله دارند نه وقت دارند که مطالب روزنامه ها را تمام و کمال بخوانند، پس بنابر عقیده ˝کول˝ روزنامه نگاران، باید ساده و روان و پر جاذبه بنویسند، تا مردم به سراغ نوشته هایشان روند وگرنه همۀ تلاش آنها در پیدا کردن سوژه و نوشتن خلاقانه و جذاب بی فایده خواهد بود.
چرا روزنامه نگاران مطالب رسانه ای خود را داستان می نامند؟
روزنامهنگاران معمولاً هر آنچه را که مینویسند «داستان» مینامند؛ نه مقاله و نه گزارش، بلکه «داستان». گاهی هم آن را مطلب مینامند. این نه فقط در مورد گزارشگران بلکه در مورد همه دستاندرکاران تحریریه مصداق دارد؛ از دبیران سرویسها گرفته تا ویراستاران و کارشناسان و ورزشینویسها تا خود سرکار خانم یا جناب آقای سردبیر. کلماتی که در نشریات منتشر میشود، یا روی آنتن میرود، یا در اینترنت پخش میشود، همه «داستان» شمرده میشود.
«داستان» جالب به نظر میرسد، اما «گزارش» کسالتبار مینماید. از نظر برخی، «داستان» به معنای قصهای خیالی است، همان که: «مامان برام یک قصه بگو»!
«داستانها» کوتاه و بلند ، ساختگی و واقعیاند. داستانهای واقعی، یعنی آن چیزهایی که واقع شدهاند، اتفاق افتادهاند. ما در مکالمات خود، در بازگویی تجربیات و رویدادهایی که در آنها حاضر یا ناظر بودهایم و در واقع داستان تعریف میکنیم. نکته مهم در مورد یک داستان این است که دیگران تمایل به شنیدن آن دارند، زیرا جالب توجه یا سرگرمکننده است. در غیراینصورت داستانگو حوصلهمان را سر میبرد.
بنابراین، روزنامهنگاران برای خوانندگانشان داستان مینویسند تا به آنها بگویند که چه چیزهایی در جریان است، تا آنها را با خبر سازند، جذب کنند، سرگرم نمایند، مات و متحیرشان کنند، مایه تفریحشان شوند، ناراحتشان کنند، آنها را بالا بکشند.
موضوع داستان بسته به نوع و ماهیت مطبوعات و مخاطبان آن، متنوع خواهد بود.
مخاطب شناسی و تهیه خوراک
سردبیرانِ درست و حسابی مطبوعات، تصویر روشنی از اینکه چه نوع مردمی نشریه آنها را میخوانند در ذهن دارند(مخاطب شناسی)، و برای علایق و دلمشغولیها و گاه پیشداوریهای آنها خوراک تهیه میکنند. (این کار برنامه ریزی شده و بر اساس شناختی است که از سلیقه و علایق ونیازمندیهای مخاطبان خود بدست آورده اند) اما علاوه بر اینها، نشریه شامل جزء مهم دیگری هم هست؛ موضوعات جالبی که برحسب اتفاق وشانسی بدست می آیند ــ همان داستانهایی که آدم انتظارش را ندارد- مثل مطالب بخشِ «ماجراهای شاخدار»، مطالب راجع به وضعیتهای پوچ و احمقانه یا سخت و پر مشقت بشری.(مانند کسترش فقر و قحطی ناشی از جنگ در یمن و کودکان گرسنه ای که در آغوش مادران خود جان می دهند. )
پیدا کردن سوژه ها / برملا کردن ریا کاری ها
روزنامهنگاری اساساً یک بازی ساده است. اینکه یک چیزهایی پیدا کنی و راجع به آنها برای دیگران حرف بزنی. اما پیدا کردن، خودش مستلزم انواع مهارتها است، زیرا آنهایی که در قدرت هستند غالباً ترجیح میدهند که ما خیلی ندانیم. روزنامهنگاری عبارت است از؛جوابگو نگه داشتن اینطور آدمها، برملا کردن حقهبازیها و ریاکاریهایشان و سوءاستفادههایشان از قدرت.این رو کردن دستِ آنها؛ شامل کنترلشان بر جریان اطلاعات، توانایی آنها در دفن خبرهای بد، منحرف کردن اذهان و آب را گلآلود کردن هم میشود. خُب؛این کار کسب مهارتهایی را می طلبد تا روزنامه نگار به خودش و حرفه اش آسیب نرساند.
پرسیدن سوالات سخت و زیر سوال بردن جوابها
روزنامه نگار باید سوالات سخت بپرسد و جوابها را زیر سئوال ببرد. باید به عمق برود و سپس توضیح دهد و روشن سازد که کدام مقام، به عمد یا به علت نارسایی در کلام، معلوم شده که گیج، ناقص یا اصلاً دروغگوست. روزنامهنگارباید ابهامات را روشن سازد. بنابراین باید گفت؛ روزنامه نگاریِ نامفهوم، چیزی جز یک روزنامهنگاری بد نیست و از همینرو هیچ محلی از اِعراب ندارد.
وادار کردن خواننده به خواندن داستان
در نهایت فقط یک هدف وجود دارد: وادار کردن خواننده به خواندن داستان. اگر آنها چنین نکنند، پیدا کردن موضوع و تعریف کردن آن چه فایدهای دارد؟[سخن من]، مربوط به آن مرحلهای است که خواننده در مورد خواندن داستان دارد تصمیم میگیرد. [مقصودم] مرحله خواندن یا حتی خواندن مقداری از نوشته نیست. [بلکه مقصودم] وقتی است که خواننده تازه با اولین کلمه برخورد کرده، یا شاید یک تصویر، یک نقل قول یا هر وسیلهی جلبتوجه کننده دیگری که برای جلب خواننده به داستان بهکار گرفته شده، نظرش را جلب کرده است. در اینجا ما به مرحلهای رسیدهایم که خواننده قصد دارد آخرین آزمون را هم انجام دهد و تصمیم بگیرد که همه یا بخشی از داستان را بخواند. در اینجا بحث بر سر نگارش است.
خواندنِ گزینشی
خواندن مطبوعات با خواندن کتاب فرق دارد. در مطبوعات، خواندن، گزینشی است و لزومی به خواندن کل نشریه نیست. برای خواندن یک روزنامه معمولاً وقت نسبتاً کمی گذاشته میشود. از خواننده مطبوعات، برخلاف خواننده یک رمان ادبی، انتظار نمیرود که برای این کار تلاش و کوششی انجام دهد. او یک جمله یا یک پاراگراف را دوبار نمیخواند تا آنچه گفته شده برایش روشنتر شود.(بنابراین باید ساده بنویسید که نیاز به دو با خواندن برای درک مطلب نباشد)
درهموبرهم بودن مطلب تقریباً همیشه معادل کنار گذاشتن کل داستان و رفتن به سراغ مطلب دیگر است.( پس منسجم و هدفمند بنویسید هدفتان را در کل نوشته گم نکنید)
بسیاری از خوانندگان مطبوعات به جای خواندن مطالب، یک تکه از آن را میخوانند یا یک تورقی میکنند تا حال و هوای ماجرا دستشان بیاید.
نگارش خلاقانه نه ادیبانه
نگارش روزنامهنگارانه با نگارش خلاقانه و ادیبانه فرق دارد. بسیاری از جوانان خیال میکنند؛ چون «همیشه عاشق نوشتن» بودهاند یا از هشتسالگی شروع کردهاند به شعر سرودن، پس دوست دارند روزنامهنگار شوند. بیتردید این کافی نیست و چه بسا اصلاً سدی در برابر موفقیت در روزنامهنگاری باشد. این گفته مشهور از «نیکولاس تاملین» فقید است که: «تنها ویژگیهای اساسی برای توفیق واقعی در روزنامهنگاری عبارت است از: مثل موش مکار بودن، رفتار ظاهرالصلاح داشتن و یکخرده هم توانایی ادبی».(شاید تعبیر مکار بودن، توانایی در، درک موقعیت و هوشمندی در گرفتن اطلاعات از مسوولان و پیدا کردن سوژه باشد)
"کول"توانایی نگارش را هم جزو ویژگیها آورده است اما در ردهی سوم و آن هم با صفتی حقیر: نگارش اهمیت دارد، اما آن را هنر به حساب نیاورید. آن را یک کار حساب کنید، نوشتن به عنوان انجام یک شغل، نوشتن یعنی کنار هم گذاشتن اطلاعات به نحوی که خواننده را به جذب آن اطلاعات مایل کند.
در دورانی که اکثریت عظیمی از کسانی که به روزنامهنگاری وارد میشوند مدرک دانشگاهی دارند (و باید از آن استقبال کرد زیرا روزنامهنگاری در دنیای پیچیده امروز یک کار اندیشهورزانه است) این موضوع هم مهم است که نوشتن برای مطبوعات بسیار متفاوت از نوشتن مقالات دانشجویی در دانشگاه است. هیچ مجالی برای ترسیم طرح اولیه مقاله و رسیدن به نتیجه در انتهای مقاله وجود ندارد؛ روزنامهنگار باید بلافاصله توجّه خواننده را به چنگ آورد.
نگارش ساده، جذاب، روان
ساده و جذاب نوشتن، طوریکه خوانندگان به خواندن ادامه دهند و توضیح دادنِ آن مطالب، بطوری که همه خوانندگان بفهمند و بخواهند متوجه شوند، کار دشواری است. این همان کاری است که نگارش روزنامهنگارانه باید انجام دهد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع: مزکز آموزش و پزوهش موسسه همشهری با تغییرات و اضافات واحد آموزش (باز نشر از مدرسه روزنامه نگاری پانا)
ارسال دیدگاه