احسان دبیروزیری*

بازگشت سریال «پوست شیر» روی ریل

نیمه دوم قسمت بیست‌ویکم (قسمت پنجم از فصل سوم) «پوست شیر» را می‌توان شروع دوباره‌ای برای سریالی دانست که کمی دچار افت شده بود

کد مطلب: ۱۳۶۱۵۴۰
لینک کوتاه کپی شد
بازگشت سریال «پوست شیر» روی ریل

قتل ساحل در پایان قسمت دوم از فصل سوم و پایانی «پوست شیر» هر چند بسیار تاثیرگذار و غافلگیرکننده بود اما شروع یک دوره افت موقتی برای این سریال هم محسوب می‌شود. در دو قسمت بعدی، سازندگان «پوست شیر» سعی کردند تاثیرات این حادثه را روی دیگر شخصیت‌ها نشان دهند. اما نتیجه این رویکرد، ایجاد سکته‌های روایی در داستان بود. در قسمت‌های سوم و چهارم از فصل پایانی «پوست شیر»، داستان چندان در طول جلو نمی‌رفت و در عوض شاهد مکث‌هایی طولانی روی حس‌وحال شخصیت‌ها پس از حادثه رخ‌داده بودیم. مشکل این بود که این مکث‌ها معمولا کمک زیادی به عمیق‌تر شدن شناخت ما از شخصیت‌ها نمی‌کردند و همان خصوصیاتی را بازتاب می‌دادند که پیش‌تر هم به آنها اشاره شده بود.

با این وجود از میانه‌های قسمت پنجم فصل جدید «پوست شیر» اوضاع کم‌کم تغییر کرد و حالا می‌توان گفت «پوست شیر» دوباره روی ریل درستی قرار گرفته است. این در حالی است که تنها دو قسمت تا پایان این سریال باقی مانده است و باید ببینیم آیا سازندگان «پوست شیر» می‌توانند این روند را در دو قسمت باقی‌مانده ادامه داده و گره‌های پرتعداد را به‌شکلی منطقی و پذیرفتنی بگشایند یا نه.

در این مطلب نگاهی انداخته‌ایم به برخی از ویژگی‌ها و نکات قابل ذکر قسمت‌های بیست‌ویکم و بیست‌ودوم سریال «پوست شیر».

در نیمه اول قسمت پنجم از فصل سوم «پوست شیر»، اوضاع کمابیش مانند دو قسمت قبل پیش می‌رود. پیشروی داستان کند است و بیشتر لحظات صرف نمایش خلوت یا روابط دوستانه شخصیت‌ها می‌شود. ایرادی که در مقدمه ذکر شد در مورد این بخش از قسمت بیست‌ویکم «پوست شیر» هم صادق است. با این وجود در این نیمه شاهد لحظاتی شخصی هستیم که خوب از کار درآمده‌اند. به‌عنوان نمونه می‌توان به گفت‌وگوی دوستانه صدرا و رضا در بیمارستان اشاره کرد.

اما نیمه دوم این قسمت را می‌توان شروع دوباره‌ای برای سریالی دانست که کمی دچار افت شده بود. در این قسمت، «پوست شیر» دوباره روی ریل می‌افتد. پیگیری ماجراهای منصور، صابر و شیرین بخش مهمی از نیمه دوم قسمت پنجم از فصل پایانی «پوست شیر» را تشکیل می‌دهد و دیگر خبری از مکث‌های طولانی برای نمایش درونیات شخصیت‌ها نیست. داستان با سرعت مناسبی در طول پیش می‌رود و به یک پایان‌بندی جذاب هم ختم می‌شود که بی‌شباهت به پایان‌بندی فصل اول سریال نیست.

هر چه جلوتر آمدیم، بازی شهاب حسینی بیشتر جا افتاد و حالا با اطمینان می‌توان گفت در «پوست شیر» با یکی از بهترین بازی‌های حسینی روبه‌رو هستیم. در اولین قسمت‌های حضور حسینی به نظر می‌رسید شخصیت محب مشکات هر چند امکان یک بازی زیرپوستی را برای بازیگر فراهم می‌کند اما (در مقایسه با نعیم) آن‌قدر شخصیت پیچیده‌ای نیست که بتواند نکته جدیدی به کارنامه حسینی اضافه کند. اما خوشبختانه فیلمنامه‌نویسان «پوست شیر» زمان قابل توجهی را به پرورش این شخصیت اختصاص دادند و بنابراین هر چه جلوتر آمدیم با شخصیت پیچیده‌تری مواجه شدیم. در مورد قسمت بیست‌ویکم می‌توان به توانایی قابل تحسین حسینی در حرکت میان احساسات گوناگون اشاره کرد. صرفا به‌عنوان یک نمونه می‌توان به جایی اشاره کرد که محب مشکات هنگام بازجویی یک لحظه به جای عبارت «به روح دخترم» از عبارت «به جون دخترم» استفاده می‌کند. حسینی در این صحنه، بدون این‌که تغییر محسوسی در حالات چهره‌اش ایجاد کند یا بازی‌اش ذره‌ای اغراق‌شده به نظر برسد، حس منقلب‌شدن محب را به‌‎خوبی منتقل می‌کند.

قسمت بیست‌ودوم «پوست شیر»، ادامه مسیری است که در نیمه دوم قسمت بیست‌ویکم شاهد بودیم. قسمت جدید «پوست شیر» خوش‌ریتم‌تر از سه قسمت قبلی است. این‌بار خبری از سکته‌های نسبتا طولانی در مسیر پیشرفت داستان نیست. اگر اشاره‌ای هم به حس‌وحال درونی شخصیت‌ها می‌شود اولا از نظر داستانی منطقی است و خللی در حرکت داستان ایجاد نمی‌کند و دوما مختصر و به‌اندازه است. به‌عنوان مثال می‌توان به واکنش لیلا پس از شنیدن خبر دستگیری منصور اشاره کرد.

اجرای خوب جمشید محمودی در مقام کارگردان باز هم نقش مهمی در کیفیت این قسمت ایفا کرده است. به‌عنوان مثال می‌توان به دو سکانس بازجویی در این قسمت اشاره کرد. در بازجویی اول - که توسط رسول انجام می‌شود - با تعدد استفاده از دوربین‌های مداربسته و نماهای دور روبه‌روییم. با توجه به این که در این نقطه هنوز شناخت چندانی از منصور نداریم (به‌جز تصویر اولیه‌ای که در تحقیقات پلیس به دست آمده است) این استراتژی منطقی به‌نظر می‌رسد. در عوض در بازجویی دوم که ملتهب‌تر و دقیق‌تر است و توسط محب مشکات انجام می‌شود، شاهد این هستیم که محمودی صحنه را تا حدی مثل یک دوئل کلاسیک و با استفاده از نماهای پرتعداد نزدیک و بسیار نزدیک از دو شخصیت که به نمای طرف مقابل قطع می‌شود اجرا کرده است. این بازجویی همان جایی است که قرار است بیش از گذشته به درونیات منصور نزدیک شویم. بنابراین تغییر استراتژی تصویری محمودی کاملا منطقی و درست به‌نظر می‌رسد.

نمی‌توان از قسمت ششم از فصل سوم و پایانی «پوست شیر» نوشت و اشاره‌ای به بازی قابل‌توجه مجتبی پیرزاده نکرد. پیرزاده موفق شده جلوه‌ای شیطانی به شخصیت ببخشد بدون این‌که نیازی به بازی اغراق‌شده با اجزاء صورتش داشته باشد. در واقع باید گفت ماجرا برعکس است. پیرزاده با ثابت نگه داشتن دیگر اجزاء صورت و تنها حرکت دادن لب‌ها هنگام خندیدن موفق به ایجاد این حس شیطانی می‌شود. هنگامی هم که قرار است بیشتر به این شخصیت نزدیک شویم، باز هم با بازی کاملا کنترل‌شده‌ای از سوی پیرزاده روبه‌روییم. حضور پیرزاده به یکی از برگ‌های برنده دو قسمت اخیر «پوست شیر» تبدیل شده است.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار